جدول جو
جدول جو

معنی دفاع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دفاع کردن
(لَ / لِ بَ تَ)
دفع شر نمودن. (ناظم الاطباء). دفع تعرض کردن.
- دفاع کردن از خود، صیانت نفس کردن در مقابل تعرض دیگری
لغت نامه دهخدا
دفاع کردن
دفع شر نمودن
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دفاع کردن
پدافندیدن
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
دفاع کردن
للدّفاع
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دفاع کردن
Defend, Vindicate
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دفاع کردن
défendre, venger
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دفاع کردن
ป้องกัน , ปกป้อง
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
دفاع کردن
প্রতিরক্ষা করা , প্রতিরক্ষা করা
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
دفاع کردن
دفاع کرنا , دفاع کرنا
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به اردو
دفاع کردن
방어하다 , 변호하다
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
دفاع کردن
kutetea
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دفاع کردن
savunmak
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دفاع کردن
防御する , 弁護する
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دفاع کردن
להגן
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به عبری
دفاع کردن
बचाव करना , बचाव करना
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به هندی
دفاع کردن
membela
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دفاع کردن
verdedigen
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
دفاع کردن
defender, vindicar
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دفاع کردن
difendere, vendicare
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دفاع کردن
defender, vindicar
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دفاع کردن
防御 , 辩护
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به چینی
دفاع کردن
bronić
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
دفاع کردن
захищати
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دفاع کردن
verteidigen, rechtfertigen
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
دفاع کردن
защищать , оправдывать
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پس زدن، پس راندن، پس دادن ریستن، وازدن راندن پس زدن:) دشمن را دفع کرد، (دور کردن، مخالفت کردن منع کردن (دفع)، بیرون کردن (فضولات) :) هر چه خورده بود دفع کرد (، موجب دفع برطرف کننده:) ای باد از آن باده نسیمی بمن آور کان بوی شفا بخش بود دفع خمارم (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
Dispose, Dump, Excrete, Repel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
dispor, despejar, excretar, repelir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
处理 , 倾倒 , 排泄 , 排斥
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
dysponować, wyrzucać, wydalać, odpierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
розпоряджатися , вивантажувати , виділяти , відганяти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
entsorgen, abladen, ausscheiden, abwehren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
disporre, svuotare, espellere, respingere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
распоряжаться , выгружать , выделять , отгонять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
disponer, volcar, excretar, repeler
دیکشنری فارسی به اسپانیایی