جدول جو
جدول جو

معنی دفاع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دفاع کردن
دفع شر نمودن
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دفاع کردن
پدافندیدن
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
دفاع کردن
Defend, Vindicate
تصویری از دفاع کردن
تصویر دفاع کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دفاع کردن
защищать , оправдывать
دیکشنری فارسی به روسی
دفاع کردن
verteidigen, rechtfertigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
دفاع کردن
захищати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دفاع کردن
bronić
دیکشنری فارسی به لهستانی
دفاع کردن
防御 , 辩护
دیکشنری فارسی به چینی
دفاع کردن
defender, vindicar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دفاع کردن
difendere, vendicare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دفاع کردن
defender, vindicar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دفاع کردن
défendre, venger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دفاع کردن
verdedigen
دیکشنری فارسی به هلندی
دفاع کردن
membela
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دفاع کردن
دافع
دیکشنری فارسی به عربی
دفاع کردن
बचाव करना , बचाव करना
دیکشنری فارسی به هندی
دفاع کردن
להגן
دیکشنری فارسی به عبری
دفاع کردن
防御する , 弁護する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دفاع کردن
방어하다 , 변호하다
دیکشنری فارسی به کره ای
دفاع کردن
savunmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دفاع کردن
kutetea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دفاع کردن
ป้องกัน , ปกป้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
دفاع کردن
دفاع کرنا , دفاع کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
دفاع کردن
প্রতিরক্ষা করা , প্রতিরক্ষা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پس زدن، پس راندن، پس دادن ریستن، وازدن راندن پس زدن:) دشمن را دفع کرد، (دور کردن، مخالفت کردن منع کردن (دفع)، بیرون کردن (فضولات) :) هر چه خورده بود دفع کرد (، موجب دفع برطرف کننده:) ای باد از آن باده نسیمی بمن آور کان بوی شفا بخش بود دفع خمارم (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفع کردن
تصویر دفع کردن
Dispose, Dump, Excrete, Repel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
распоряжаться , выгружать , выделять , отгонять
دیکشنری فارسی به روسی
entsorgen, abladen, ausscheiden, abwehren
دیکشنری فارسی به آلمانی
розпоряджатися , вивантажувати , виділяти , відганяти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
dysponować, wyrzucać, wydalać, odpierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
处理 , 倾倒 , 排泄 , 排斥
دیکشنری فارسی به چینی
dispor, despejar, excretar, repelir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
disporre, svuotare, espellere, respingere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
disponer, volcar, excretar, repeler
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
disposer, déverser, excréter, repousser
دیکشنری فارسی به فرانسوی